در خاطرات دکتر « کرامت یوسفی » آمده است: طي دو ماهي كه آنجا بوديم، حاضر نشدند لباس محلي را درآورده و لباس فرم پرستاري را بپوشند، ولي ما كم كم آن ها را به خاطر كاركردن با هم شناخته بوديم.
کد خبر: ۵۲۳۴۵۴ تاریخ انتشار : ۱۴۰۰/۰۹/۲۱
نوید شاهد – در خاطرات دکتر « کرامت یوسفی » آمده است: فكر كردم بيمارستان را زدند. طبقه ي بالاي بيمارستان، بخش اطفال بود. سراسيمه به طبقه ي بالا دويدم. درها و شيشه ها همه خرد شده بود. تمام فضا خاك بود. ولي بچّه ها روي تخت ها و خاك و شيشه ها نشسته بودند و سالم بودند. معلوم شد موشك به نزديكي بيمارستان اصابت كرده است.
کد خبر: ۵۱۳۵۷۰ تاریخ انتشار : ۱۴۰۰/۰۶/۰۱
خاطرات دکتر «کرامت یوسفی» از عملیات رمضان؛
نوید شاهد - با حالت خشم و غضب و به تندی به من گفت: 500 تا نیروی تحت امر من در خاکریزی های مثلثی گیر افتاده اند، آن وقت تو داری مرا به تهران اعزام می کنی؟! بلند شد و با آن پای پر از جراحت، لنگان، لنگان رفت به خطوط درگیری و به نیروهایش ملحق شد.
کد خبر: ۵۰۴۵۷۳ تاریخ انتشار : ۱۴۰۰/۰۲/۰۶
خاطرهای برگرفته از کتاب "جراحی در خاکریز"؛
دکتر " کرامت یوسفی " در کتاب خاطرات خود آورده است: «رفتیم پشت گونیهایی که چیده بودند، از لای درز گونیها نگاه کردیم و دیدیم ای بابا! تک تیراندازهای عراقی کاملاً مقابلمان هستند.»
کد خبر: ۴۸۰۶۱۶ تاریخ انتشار : ۱۳۹۹/۰۳/۱۲
خاطرات دکتر «کرامت یوسفی» از دوران دفاع مقدس؛
نيروهاي دمكرات و كومله تپه ی مشرف به بیمارستان الله اكبر را گرفتند، بيمارستان را محاصره كردند و به رگبار بستند، دقيقاً مثل زماني كه تگرگ روي شيرواني مي خورد و صدا مي دهد، گلوله به در و ديوار اتاق ما مي خورد.
کد خبر: ۴۷۴۱۵۸ تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۱۱/۲۵
در آستانه چهل و یکمین سالگرد پیروزی انقلاب شکوهمند اسلامی، چهارمین گردهمایی بزرگ فرماندهان و رزمندگان هشت سال دفاع مقدس با موضوع بررسی «نقش پشتیبانی جنگ در دوران دفاع مقدس» در تالار آزادی دانشگاه کاشان برگزار شد.
کد خبر: ۴۷۲۹۵۰ تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۱۱/۱۲
مي دانستم كه بني صدر آن جاست. زنگ زدم كه حداقل كاري بكنند كه توپخانه ی عراق خاموش بشه. مسئول دفتر بني صدر گفت: او خواب است و حق نداريم بيدارش كنيم.
کد خبر: ۴۶۹۷۱۱ تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۰۹/۲۸
نشسته بوديم و تقريباً نيمي از كباب ها را آماده كرده بوديم. يك مرتبه مجدداً توپخانه ي عراق روي درياچه و دهکده ی كنار درياچه را به گلوله بست، تعدادي دختر بچه و پسر بچه که درحال بازي بودند،گلوله ی توپ خورد وسط اين بچه ها و بچه ها رفتند توي هوا.
کد خبر: ۴۵۱۶۵۰ تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۰۱/۱۳
داخل هواپيما، جعبه هاي بلندي شبيه تابوت بود كه ما فكر كرديم تابوت است . از مسئول فني پرواز پرسيدم اين ها چي هستند؟ گفت: اين ها موشك هاي کاتیوشا هستند.
کد خبر: ۴۳۸۸۲۴ تاریخ انتشار : ۱۳۹۷/۰۷/۰۲
خاطرات دکتر کرامت یوسفی از دوران دفاع مقدس؛
وسط محوطه ی بیمارستان. یک یخچال وسط محوطه بود، دیدم یک کاسه با مایع قرمز رنگی که در آن بود، در یخچال قرار دارد و روی آن نوشته شده، نیاشامید، خطرناک است. تعجب کردم!
کد خبر: ۴۳۷۲۰۷ تاریخ انتشار : ۱۳۹۷/۰۶/۱۳
دکتر امیری و دکتر طیبی رساله ی امام را برداشتند و رفتند خدمت امام جمعه آبادان و گفتند که ما 5 ـ 4 نفر دکتر هستیم که به دلایلی که ذکر شده، روزه نمی گیریم و آقایان به ما غذا نمی دهند!
کد خبر: ۴۲۹۹۰۷ تاریخ انتشار : ۱۳۹۷/۰۳/۱۵
خاطرات دکتر کرامت یوسفی از جنگ تحمیلی (3):
يك تانك چیفتن آمد جلوي در بيمارستان مستقر شد و راننده آن 5 تا مجروح را پياده كرد. پرسيدم چرابا تانك آمدي؟ گفت: ماشين نبود مجبور شدم مجروحين را با تانك بياورم!
کد خبر: ۴۰۸۴۹۷ تاریخ انتشار : ۱۳۹۶/۰۶/۰۱
به مناسبت روز پزشک؛
حضور در عملیات های متعدد و درمان مجروحین بسیاری، در کارنامۀ او ثبت است و جراحی 660 فک در عملیات های کربلای 4 و 5 از افتخارات نامبرده می باشد
کد خبر: ۴۰۸۴۹۲ تاریخ انتشار : ۱۳۹۶/۰۶/۰۱
خاطرات دکتر کرامت یوسفی از جنگ تحمیلی (2):
مجروحی را آوردند که شریان رانش قطع شده بود و خون به شدت بیرون می ریخت. وقتی انگشت را بر می داشتیم به بلندی قد انسان، خون فواره می زد. ممکن بود در اثر خونریزی زیاد، شهید شود.
مجروح را به اتاق عمل بردم و ۱۰ واحد خون و چندین سرم به او تزریق کردیم تا توانستیم فشار خون را به ۱۰ ـ ۸ برسانیم و سپس او را عمل کردم و پیوند شریان زدم.
کد خبر: ۳۹۱۲۴۸ تاریخ انتشار : ۱۳۹۵/۰۷/۰۴
خاطرات دکتر کرامت یوسفی از جنگ تحمیلی (1):
در عملیات کربلای 4و5 من 4 ماه در خوزستان برای جراحی فک و صورت مستقر بودم و طی این مدت 660 فک له شده عمل کردم که اینها غیر از موارد دیگری بود که به عنوان پزشک جراح به عهده داشتم.
کد خبر: ۳۸۷۹۹۲ تاریخ انتشار : ۱۳۹۵/۰۳/۳۰